خبب اینم پارت سومممم
الان بعد ازین میرم تا پارت جدید بانوی عزیز رو بنویسم^^
تازه بعضی از شخصیتا ممکنه توی پارتای اول بانوی عزیز نباشن^^
برای بعدی 30 تا*-*
****
When I was darknessat that time
وقتی در آن زمان تاریک بودم
My weakness lay
ضعف من نهفته بود
In shimmering lips
در لبهای لرزان
In the corner of theroom…
در گوشه ای از اتاق.
I lcry
من گریه کردم
***
Struggling on thecliff of mourning
تلاش بر روی صخره عزاداری
The moon restricts mewith this wound
ماه با این زخم مرا محدود می کند
The arrow of hatred
پیکان نفرت
And broken promiseshurt me
و وعده های شکسته به من آسیب رساند
***
Nobody can save me…
هیچ کس نمی تواند من را نجات دهد
خواب های عجیبی میدیدم.
خواب های قشنگ.
.
^قسمت سوم^
^رویاهای تو خالی^
درباره این سایت